"هر کس که عضو حزب کمونیست کارگری نباشد"
علی جوادی

 

در سمینار پالتاکی ۷ ژوئن که تحت عنوان "پروژه اتحاد صفوف جنبش کمونیسم کارگری و مخالفین اش : نقدی بر نظرات کورش مدرسی و حمید تقوایی" صحبت میکردم یکی از کادرهای حزب کمونیست کارگری در قسمت پرسش و پاسخ نکته ای را که مطرح کرد که دوست دارم پیرامون آن باز هم چند کلمه ای بیشتر حرف بگویم و نتایج حاصله از آن را کمی توضیحی تر بیان کنم.

این نکته از آن رو حائز اهمیت است چرا که مبانی فکری رهبری حزب کنونی حزب کمونیست کارگری را به شکل خامی، بدون تلاش برای پرده پوشی، بیان میکند. این رفیق در جلسه در پاسخ به خرواری از مباحث و استدلال که پیرامون شاخصهای تعلق به جنبش کمونیسم کارگری، ضرورت و اهمیت اتحاد صفوف جنبش کمونیسم کارگری، بطور خلاصه و موجزی اعلام کرد که "هر کس که در حزب کمونیست کارگری نباشد، در جنبش کمونیسم کارگری هم نیست"؟!

شاید فورمولبندی این رفیق در مقایسه با نقطه نظرات رهبری کنونی حزب کمونیست کارگری کمی "زمخت" تر و یا "خشن تر" بنظر آید. اما دارای جوهر یکسان و مشترکی است. این جوهر تز رفیق حمید تقوایی است که در سمینارهای "انجمن مارکس – کانادا" ساعتها به توضیح آن پرداخته است. از نقطه نظر رهبری حزب کمونیست کارگری، حزب همه چیز است. جنبش هیچ چیز. در نگرش این رهبری حزب منشاء تاریخ و حرکت و تحول است. موتور محرکه تحولات سیاسی و تاریخی است. در نگرش این رهبری حزب کمونیست کارگری منشاء هویت بخشی کمونیستی به فرد است. کارت عضویت و پرداخت حق عضویت از قرار مرز میان کمونیست و غیر کمونیست بودن است. فرد با عضویت در حزب کمونیست کارگری به هویت کمونیستی دست پیدا میکند. از قرار عضویت در حزب کمونیست کارگری ایران آنهم به لیدری حمید تقوایی شرط کمونیست بودن است. خارج از حزب همگان فقط "کوتوله های سیاسی" هستند. هیچ نیستند. در این تفکر مبارزه طبقاتی شکل ایده الیزه شده مبارزه کسانی است که در "حزب کمونیست کارگری ایران" گرد هم آمده اند. بنام طبقه و جنبش کمونیسم کارگری جدال میکنند و سخن میگویند و از قرار هم جانشین جنبش کمونیسم کارگری هستند و هم طبقه کارگر. این یک نگرش فرقه ای و سکتاریستی است. دارای عواقب و پی آمدهای بسیار مضری برای کمونیسم کارگری است. متاسفانه دوری و مغایرت این نگرش با مفاهیم پایه ای جنبش کمونیسم کارگری به حدی است که در بررسی باید با اشاره به مسائل پایه ای آغاز کرد.

در تفکر چپ رادیکال و فرقه ای معمولا رابطه یک به یکی میان طبقات اجتماعی و احزاب سیاسی وجود دارد. حزب کمونیستی نماینده تام و تمام طبقه کارگر و پرولتاریا است. هیچ تحزب کمونیستی دیگری نمیتواند حتی بنا به تعریف وجود داشته باشد. تعدد احزاب کمونیستی کارگری امری غیر قابل قبول و پذیرش است. ترکیب سازمانی جنبش همواره ثابت است. یک طبقه – یک حزب. مبارزه طبقاتی در مبارزه حزب خلاصه و جاری میشود. مبارزه طبقاتی و مبارزه کمونیستی، انشقاقی از مبارزه حزب و ناشی از سیاست های حزب است. حزب خالق مبارزه طبقاتی و منشاء مبارزه طبقاتی و جنبش کمونیسم کارگری است. در این تفکر حزب و سیاست حزب منشاء جنبش کمونیسم کارگری است. در این تفکر فرقه ای بدون حزب کمونیستی جنبش کمونیستی کارگری وجود ندارد. هر چه خارج از حزب است، بورژوایی است. مک کارتیستی است. ضد کمونیستی است. ضرب المثل "هر آنکه با ما نیست بر ماست" بیان دقیق این تفکر است. بی دلیل نیست که در مبارزه "ایدئولوژیکشان" این اتهامات مثل ریگ به طرف سایر نیروهای کمونیست کارگری پرتاب میشود. در این تفکر رابطه جنبش و حزب وارونه است. جنبش وجود دارد چون حزب وجود دارد. حزب موخر و مقدم بر جنبش است. حزب ظرف سازمانی و ابزاری در یک جنبش اجتماعی نیست، خود آن جنبش است. جنبش کمونیسم کارگری هست چون گویا حزب کمونیست کارگری هست. در این تفکر حزبیت ایده الیزه میشود. به یک امر در خود تبدیل میشود. حزب حکمتش را از خودش میگیرد. حزب نقطه شروع تحرک سیاسی و تعقل و شاخص و ملاک ارزشهای کمونیستی است. در نگرش رهبری حزب کمونیست کارگری حزب کمونیست کارگری بخشی از جنبش کمونیسم کارگری نیست. تمام آن است.

اما از نقطه نظر ما کمونیسم کارگری جنبشی اجتماعی است. کمونیسم کارگری جنبش پرولتاریا است. جنبش اعتراضی طبقه کارگر برای واژگونی نظام سرمایه داری و ایجاد یک جامعه نوین و بدون طبقه و بدون استثمار است. تاریخی به قدمت اعتراض ضد سرمایه داری طبقه کارگر دارد. حرکتی قائم به ذات و عینی است. جنبشی اجتماعی است. یکی از گرایشات قوی و داده شده صف و اردوی طبقه کارگر است. برای ما حرکت اجتماعی و بالفعل و عینی مقدم بر اندیشه و تلاشهای حزبی و سازمانی وجود داشته و خواهد داشت. تنزل و تقلیل جنبش اجتماعی به حزب سیاسی یک محصول تفکر فرقه ای چپ رادیکال است. از نقطه نظر ما تاریخ جامعه نه به صورت لخت و عریان طبقات غیر متعین به پیش برده میشود و نه به صورت مبارزه سازمانی و احزاب سیاسی با هم. بستر اصلی پیشرفت مبارزه طبقاتی جنبشهای اجتماعی هستند. جنبشهای اجتماعی مجرای عمومی و همیشگی است. احزاب سیاسی در درون این جنبشهای اجتماعی شکل میگیرند. اولویتها و تاکیدات متفاوت و متعددی را در درون جنبش اجتماعی نمایندگی میکنند. واقعیت این است که کمونیسم کارگری بر خلاف تصور فرقه ای حاکم بر حزب کمونیست کارگری یک جنبش عظیم اجتماعی است. احزاب کمونیست کارگری تنها گوشه های کوچکی از جنبش عظیم اجتماعی و کوه یخ هستند. همانگونه که لیبرالیسم بورژوایی دارای احزاب متعدد در یک جامعه است. همانطور که ناسیونالیسم دارای احزاب متعدد سیاسی است. امروز جنبش کمونیسم کارگری هم دارای همین وضعیت است. دارای احزاب متعدد سیاسی است. تنوع احزاب سیاسی در یک جنبش امری طبیعی و بعضا اجتناب ناپذیر است.

از نظر تاریخی جنبش کمونیسم کارگری حتی پیش از وجود احزاب کمونیست کارگری موجود بوده است. همواره یک سنت مبارزاتی زنده در صفوف اعتراضی طبقه کارگر بوده است. این سنت در مقاطعی در تاریخ کشورهای مختلف احزاب کمونیستی کارگری خود را شکل داده است و بوجود آورده است، قیام کرده است. انقلاب کارگری سازمان داده است. اما در دورانهایی هم، برای مدتها پس از شکست انقلاب کارگری اکتبر، احزاب سیاسی جدی و جانداری را بوجود نیاورده است. اما همواره به عنوان یک سنت و جنبش اعتراض وجود داشته است و نقش بازی کرده است.

منصور حکمت در زمینه رابطه حزب و جنبش میگوید: "بنظر من سه جنبش اصلی در صد جدالهای سیاسی و اجتماعی دوره جدید قرار میگیرند. همینجا باید روشن کنم که من اینجا از جنبشهای اجتماعی و طبقاتی سخن میگویم و نه احزاب سیاسی. احزاب سیاسی در دل جنبشهای اجتماعی معینی پدیدار میشوند و برای بسیج نیروی این جنبشها و هدایت آنها بر طبق مجموعه سیاسهتای و تاکتیکهای ویژه ای تلاش میکنند. یک جنبش اجتماعی خاص احزاب متعدد و متنوعی از خود بیرون میدهد. جنبشها در پاسخ به مسائل مبرم اجتماعی و سیاسی و بعنوان جزیی از مبارزه طبقاتی در دوره های کمابیش طولانی تر پدیدار میشود. احزاب سیاسی، اما بیانگر فعل و انفعلات سازمانی و مبارزاتی کنکرت تر و دوره ای تر و معمولا ناپایدارتری در درون این جنبشها هستند. .... یا جنبش سوسیالیستی که با رشد طبقه کارگر صنعتی و مزدبگیر پا میگیرد، زمینه پیدایش احزاب گوناگونی را بوجود می آورد. این احزاب میایند و میروند و چهره عوض میکنند. اما جنبش سوسیالیستی بعنوان یک واقعیت پابرجا تر و اجتماعی سر جای خود میماند." (منصور حکمت، سه جنبش، سه آینده، ژوئن ۲۰۰۰) این سخنان در سنت کنونی رهبری حزب کمونیست کارگری و خط حمید تقوایی کفر محض است.

برای ما تحزب کمونیسم کارگری امری ضروری و حیاتی است. اما حزب اتحاد کمونیسم کارگری آن گرایشی در جنبش کمونیسم کارگری است که به خود حزب از زاویه جنبش اجتماعی نگاه میکند. برای ما حزبیت کمونیستی یک ابزار مبارزه اجتماعی و طبقاتی است. مهم این است که این ابزار به چه میزان و تا چه حدی در مبارزه و جدال عظیم کارگر و سرمایه در پیشبرد امر مبارزاتی کارگر موثر است. حزبیت ظرف برتری طلبی و فخر فروشی نیست. ما به عنوان مارکسیست موظفیم که حزبیت و حتی حزب خود را بر مبنای چنین شاخصهایی مورد ارزیابی قرار دهیم. تمام تلاش ما این است که حزب اتحاد کمونیسم کارگری به ظرف ابراز وجود رهبران عملی و رادیکال سوسیالیست طبقه کارگر تبدیل شود. حزب در برگیرنده رهبران کمونیست و برابری طلب جامعه شود.

نگرش رهبری حزب کمونیست کارگری در مورد جنبش و حزب نگرشی فرقه ای و وارونه است. این نگرش در عین حال بشدت به حال کمونیسم کارگری مخرب است. گسترش این نگرش در صفوف کمونیسم کارگری ضربات جدی ای به جنبش ما وارد خواهد کرد. از یک طرف موجب تخاصمات و مرزبندیهای کاذب و غیر اجتماعی و فرقه ای در صفوف جنبش کمونیسم کارگری میشود. از طرف دیگر باعث هرز رفتن بخشی از نیروهای کمونیسم کارگری در تقابل و خصومت با سایر بخشهای کمونیسم کارگری میشود. یکی از ملزومات پیشروی جنبش کمونیسم کارگری نقد همه جانبه این نقطه نظرات فرقه ای در صفوف جنبش ماست. *